آفاق آفاق ، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

زندگی دوباره مامان و بابا

بدون عنوان

سلام نفس مامان   خوبی گلم نمیدونی مامان چقدر نگرانت بودم .چند شب پیش وقتی بابایی خونه نبود و منو تو دوتایی یه عالمه شام خوردیمو یه عالمه میوه خوردیمو یه عالمه شکلات زنجبیلی خوردیم مامان یه دفعه حالم بد شد .   تک و تنها تو خونه ..........وای باید چکار میکردم .خیلی ترسیده بودم فقط نگران تو بودم .میترسیدم تو خدای ناکرده چیزیت شده باشه  میترسیدم ناراحت شده باشی و ..........هزاران فکرای منفی و بد   همش گریه میکردم و اسم خدارو میاوردم به تو گلمم میگفتم مواظب خودت باش میگفتم که نگرانتم و مامان و ............. وای نمیتونم فکرشو کنم شب خیلی سختی بود هم برا من هم برا تو. هرچی دنبال تپش قلب یا...
8 آبان 1392

22 هفتگی طلا مامان

سلام طلا مامان 22 هفتگیت مبارک الان تو 22 هفته است تو دل مامانی و روزبهروز دارم بیشتر احساست میکنم. تازگیا یه طوری لگد میزنی که از جام میپرم ترس برم میداره بعد تازه به خودم میام که دختر طلا داره صدام میکنه بعد یه عالمه نازت میکنم و باهات یه عالمه حرف میزنم     شنبه 27 مهر رفتم سونو و دخترمو تو مانیتور نگاه میکردم اقا دکتر بهم گفت مشخص نیست دختره یا پسر بیشتر شبیه دخترههههههه گفتم : دختره گفت : از کجا میدونی . پاهاشو کاملا بسته و امکان پسر بودنش زیاده گفتم : مامانم کله گوسفند برام باز کرد گفت دختره دکتر من گفت : بزار دقیق ببینم لجش درامده بود چند بار به سمت چپ و راست رف...
8 آبان 1392

بدون عنوان

سلام نفس مامان   مامان زیاد حالم خوب نیست .کمی بیحوصله م . تو هم تو این هفته نزاشتی مامان یه خواب راحت بکنه . همین که مامان میخوابه تو شروع میکنی به رقصیدن. مامان قربون دختر رقاصش بشههههههههههههههههه. از اینور بیخوابی و از طرف دیگه یه طوری شدم چه جور بگم همش میخوام الکی گریه کنم و نمیدونم شاید افسرده شده باشم اما گاهی وقتا از روی خوشحالی هم گریه میکنم . بهونه میخوام تا گریه کنم . چند روز پیشا دلم برا خاله یاسی تنگ شده بود بااینکه دیشبش پیشش بودم اما یه دفعه دلم براش پر کشید و گریم گرفت . خیلی حساس و زود رنج شدم . بابا جونتم تا میتونه منو بیرون میبره اما خوب همش که نمیشه آخه اونم خسته میشه...
8 آبان 1392